اولین بوسه .... اما ناراحتی

اوج فداکاری اینه که وقتی ببینی یه نفر دودله ... تو نذاری اذیت بشه ... تکلیفشو روشن کنی .. نمیخوام خودخواه باشم.... ولی بین دوتاعاشق هیچ حد و مرزی نیست .. حد و مرز مال منطقه و استدلاله .. عاشق که شدم نه منطق داشتم نه استدلال .. واسه همین میگن  عاشق .... از این به بعد مجبورم فقط یادتو داشته باشم .. باهاش سر میکنم . براش شعر میگم . شاید قسمت من این بود ...دلم رو جایی بزارم و خودم برم . .. دیگه دلی ندارم ... برای اولین بار تو زندگیم اشک ریختم ... نگران نباش عشقم ... همیشه دوستت دارم  اسم داستان رو پیدا کردم  -  " عشقٍ همیشگی " + نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۶ساعت 15:50  توسط مهرداد  |  اولین بوسه .... اما ناراحتی...

خدایا .. دیشب یادته ... داشتم بهم میگفتم من این دختر رو از صمیم قلبم دوستش دارم ... بهت گفتم خدایا از تو میخوامش ... بهت گفتم خدایا کمکم کن . تو خدایی و من بنده ی خدا ... حتما یه چیزی میدونستی که این کارو با من کردی  راضیم به اون چیزی که تو برام مقدر کنی .. شایدم این بخشی از راهی هست که تو برام تدارک دیدی ... خدایا من تو همون راهی هستم که تو میخوای .. خدایا دلم گرفته .. میبینی که چقدر سخته برام که دلم بشکنه ... ممنون که به حرفم گوش دادی ... بهت گفتم خدایا خودت هرکاری صلاح میدونی بکن ... خوب صلاح حتما همین بود .. ولی همیشه منتظرش هستم .. یعنی اونم منتظرم میمونه ... باشه خدا ... من میرم .. بقیش  با خودت .. چه دنیای بی وفاییه . .... کسی که پنج شنبه چشماش از عشق و شوق برق میزد .. شنبه ..... امروز حرف خودش نبود ...قسم میخورم حرف خودش نبود ... باور نمیکنم ..   + نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۶ساعت 16:8  توسط مهرداد  |  اولین بوسه .... اما ناراحتی...

اولین بوسه .... اما ناراحتی...

فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه .. دارم میمیرم . انگار تمام دردهای  دنیا تو دلمه ... باورم نمیشه که تو اون حرفو بهم زدی ... شاید لازم بود بهم بگی ... فلا نمیام سرکار .. چون  نمیتونم بهت نزدیک باشم و فکرت و احساست منو نکشه سمت خودش ... نمیدونم .فقط میدونم که فلا نمیام ... نمیتونم بیام . پاهام اونوری نمیاد . تمام اون منطقه خاطرات تو هست ... باورم نمیشه عاشق شدم ... تا دیروز شک داشتم ... الان میفهمم که عشق تو تمام وجودم شعله زده . داره منو میسوزونه .. من دیگه من نیستم .... + نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۶ساعت 19:19  توسط مهرداد  |  اولین بوسه .... اما ناراحتی...

خانم گل قشنگم . مهربونم . فرشته ی مهربونم ... خیلی دوستت دارم .. دونفر که دلش با همه .. همدیگرو دوس دارن . عاشق هم هستن نباید در مورد هم فکر کنن . فقط دل هست که تصمیم میگیره بینشون . عشقم قشنگم زندگی با تو رو دوست دارم تو نباشی دیگه برای من زندگی مفهومی نداره .. هر موقع خواستی در مورد من تصمیمی بگیری بدون داری در مورد زنده بودن من تصمیم میگیری . عشق مهربونم . خیلی دوستت دارم قشنگم دیروز رفتم جاده چالوس . یه ماشین آشنا رو کرایه کردم که ماشین نبرم .. چون امید نداشتم که برگردم . گفتم یارو آشنا هست هر بلایی سرم بیاد خبر میده به خانواده که بیخود دنبالم نگردن ... مرسی که دیروز اونقدر پیگیر بودی.  لحظه ها رو به خاطر میسپرم . دونه دونه کلمه ها رو برای کتاب  "عشق همیشگی " + نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۶ساعت 10:0  توسط مهرداد  |  اولین بوسه .... اما ناراحتی...

خانم مهربونم . قشنگم . اینایی رو که میگی فقط من شرمنده میشم . .. شرمنده میشم که لیاقت ندارم اونجوری که شایسته ی تو هست کنارت باشم .. خانمم  . زندگیم . عشقم . مهربونم ..  بالاخره درست میشه .. هر روز بهتر از دیروز  راستی اگه زود ناراحت میشم به دل نگیر .. عاشقتم دیگه ... همه چیزو واسه ی خودم میخوام ... خودخواه شدم .. باید درست بشم  باید توقعمو کم کنم .. باید خودخواهیمو بزارم کنار  از اینا بگذریم . امروز دختر قشنگم رفت چشن یلدا .. فرصت خوبی شد که امروز با هم بریم بیرون ... الان که اینو مینویسم منتظرم باهام هماهنگ کنی عشقم . زندگی قشنگم برای دیدنت لحظه شماری میکنم .... خیلی دوستت دارم فرشته ی مهربون من  + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۶ساعت 15:23  توسط مهرداد  |  اولین بوسه .... اما ناراحتی...

اولین بوسه .... اما ناراحتی...